جمعه 29 شـهریور 1392

ای سری کـه بر نیزه همچون ماه تابانی

سرور شـهیدانی ، ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی سرور شـهیدانی

در برابر چشمم ، روی نی نمایـانی

سرور شـهیدانی ، سرور شـهیدانی

من کـه خسته ام بابا ، دلشکسته ام بابا

قلب کوچک خود را بر تو بسته ام بابا

چون ز گلبون باغت ، تازه رسته ام بابا            

روی نیزه از دختت ، مـی کنی نگهبانی

همچو گل بـه دامان گلشن تو پژمردم

تو شقایق زیبا ، زیب این گلستانی

مـیوه دل زهرا ، سرو گلشن حیدر

لحظه ای نظر فرما ، زیر نیزه از

خصم دین زند هر دم ، تازیـانـه ام بر سر

کی پدر روا باشد ، این چنین مسلمانی

شمع روشن توحید ، ای سکینـه قربانت

جان دهم چو پروانـه ، پای شمع سوزانت

لعل تو پر از خون و اشک غم بـه چشمانت

در برابر چشمم روی نی نمایـانی


. ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی . ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی : ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی




[جمعه 29 شـهریور 1392 ای سری کـه بر نیزه همچون ماه تابانی ... ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 08 Jul 2018 11:15:00 +0000