پروفایل اشتراکی harame-shah

شعر اتل متل خرابه اتل متل یـه صحرا یـه صحرای بی همتاگل و سنگ و خاره بهش ... | جمعه 29 شـهریور 1392 ای سری کـه بر نیزه همچون ماه تابانی ... | شـهادت امام حسن ع - harame-shah.rozblog.com | ولادت امام حسن ع - harame-shah.rozblog.com | شـهادت و مناجات امام رضا ع - 2 | سالار زينب(س) مـی آید ای دل ، منزل بـه منزل از دل صحرا ... | شـهادت امام علی ع - 8 - harame-shah.rozblog.com | شب هشتم علی اکبر ع - 7 - harame-shah.rozblog.com | ای علی جان چه شده؛ قامت تو که تا خورده |

شعر اتل متل خرابه

اتل متل یـه صحرا یـه صحرای بی همتاگل و سنگ و خاره بهش ...

اتل متل یـه صحرا یـه صحرای بی همتا

توش گل و سنگ و خاره بهش مـی گن کربلا

اتل متل یـه روده یـه رود پاک و آبی

ولی هزارتا کودک مردناز بی آبی

هزار هزارتا چشمـه رودخونـه های پرآب

با قلبای شکسته با گلوهای بی تاب

کنار اون یـه سقاست جنسش از جنس شیشـه ست

دلش مثال آب و قلبش مث آئینـه ست

هی رفت اومد نگا کرد نگا بـه خیمـه ها کرد

دلش شکست و برداشت مشک و خدا خدا کرد

به بچه ها نگا کرد تشنگی آتیش داره

ولی نگاه اون مرد یـه شرم ریش ریش داره

رفت آل لیـاره اما قلبش نشونـه گیر شد

غروب شد و نیومد اومدنش چه دیر شد

از شرم مـهربونش دستاش اسیر و گیر شد

مشک و به دندون گرفت چشاش نشون تیر شد

اتل متل حسین و عباس بی برادر

با سر های بریده رو نیزه های کافر

اتل متل یـه بابا یـه بابا پر ز غصه

همـه دورش رو بستند آدم های بی عرضه

بابا یـه دحتر داره یـه سه ساله

شبیـه مادرش بود اون طفل پاره پاره

بابا چه غصه ها خورد از دیدن عزیزش

که آب نبود که تا بابا بده بـه نازنینش

براش لالایی مـی خوند که تا تشنگیش طرف شـه

بیچاره اون کوچولو نزدیک بودش تلف شـه

اتل متل خرابه خرابه های سنگی

یـه کوچولو با نیزه های جنگی

اتل متل یـه غنچه یـه غنچه ی کوچولو

با سیلی یـه نامرد بی شرم و خوار و پررو

تو خلوت خرابه غنچه اسیر درده

بابا کجاست ببینـه شو کـه سرده

غنچه ی نازو زخمـی حالا بابا کم داره

تا بذاره سرش رو رو دست های ستاره

اتل متل رقیـه مسافر غریبه

با چهره خمود و با رنگای پریده

اتل متل ستاره یـه صحرا آه و ناله

یـه طفل شش ماهه و گلوی پاره پاره

اتل متل یـه خیمـه با مادرای بی شیر

با گلوهای تشنـه با نگاه های زیر زیر

توشون علی کوچیکه تنش نحیف و خسته ست

بابا مـی گه علی جون رودخونـه هامون بسته ست

شرمنده ام علی جون بابا طاقت نداره

که چشمای قشنگت هم روی هم بیـاره

بابا علی رو برداشت بـه پشت خیمـه ها برد

براش نمازی خوند و به آسموناش سپرد

کنار اون نشست و هزار هزار که تا پر زد

براش لالایی خوند و دست بـه سر پسر زد

مـی گفت نترس علی جون دل بابا یـه دریـاست

شنیده ای کـه مـی گن قبرت رو قلب باباست؟

اتل متل یـه یـه شکسته

با داغ یک برادر با دست پینـه بسته

اتل متل یـه زینب رشید و پاک و رعنا

با قلب چاک و با آبروی زهرا

تو شام و تو خرابه زینب اسیر درده

کجا رفته برادر که تا ببینـه بجنگه

اتل متل یـه صحرا یـه صحرای بی پهنا

توش گل و سنگ و خاره بهش مـی گن کربلا

این آخر قصه نیست قصه پایون نداره

بذار نگم از اون روز هیچکی توون نداره

. شعر اتل متل خرابه . شعر اتل متل خرابه : شعر اتل متل خرابه ، شعر اتل متل خرابه




[اتل متل یـه صحرا یـه صحرای بی همتاگل و سنگ و خاره بهش ... شعر اتل متل خرابه]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 17 Jul 2018 00:56:00 +0000



ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی

جمعه 29 شـهریور 1392 ای سری کـه بر نیزه همچون ماه تابانی ...

جمعه 29 شـهریور 1392

ای سری کـه بر نیزه همچون ماه تابانی

سرور شـهیدانی ، ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی سرور شـهیدانی

در برابر چشمم ، روی نی نمایـانی

سرور شـهیدانی ، سرور شـهیدانی

من کـه خسته ام بابا ، دلشکسته ام بابا

قلب کوچک خود را بر تو بسته ام بابا

چون ز گلبون باغت ، تازه رسته ام بابا            

روی نیزه از دختت ، مـی کنی نگهبانی

همچو گل بـه دامان گلشن تو پژمردم

تو شقایق زیبا ، زیب این گلستانی

مـیوه دل زهرا ، سرو گلشن حیدر

لحظه ای نظر فرما ، زیر نیزه از

خصم دین زند هر دم ، تازیـانـه ام بر سر

کی پدر روا باشد ، این چنین مسلمانی

شمع روشن توحید ، ای سکینـه قربانت

جان دهم چو پروانـه ، پای شمع سوزانت

لعل تو پر از خون و اشک غم بـه چشمانت

در برابر چشمم روی نی نمایـانی


. ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی . ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی : ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی




[جمعه 29 شـهریور 1392 ای سری کـه بر نیزه همچون ماه تابانی ... ای سری که بر نیزه همچو ماه تابانی]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 08 Jul 2018 11:15:00 +0000



ع با نوشته با کشتی گیر برای پروفايل

شـهادت امام حسن ع - harame-shah.rozblog.com

به آب چهره نشویم کـه آب آلوده است
لبی کـه تر نشود با آلوده است

اگر کـه حک نکنم ذکر با حسن حتما
عقیق سرخ بـه روی رکاب آلوده است

چگونـه شان تو مفهوم آیـه هایش نیست
اگر کـه نیست یقینا کتاب آلوده است

منی کـه ساغرم از باده احترازم نیست
به غیر کنج دو ابروی تو نمازم نیست

پسر شبیـه پدر مـی شود نشان دارد
درون خانـه خود لطف بیکران دارد

شبیـه نجمـه و قاسم شبیـه عبدالله
ستارگان فراوان بـه کهکشان دارد

چگونـه حس نکند حسن باغ رویش را
لطافتی کـه سر انگشت باغبان دارد

شبیـه آینـه از هر نظر نمایـانی
به پشت ابر چو قرص قمر نمایـانی

به قدر خواهش من نـه کـه بیشتر دادی
به کافر و به یـهودی بـه خشم و تر دادی

برای آن کـه گدایت دوباره برگردد
کرم نمودی و درهم ز پشت درون دادی

تمام زندگیت را دو بار بخشیدی
به قدر خواهش من نـه کـه بیشتر دادی

به پیله آمده ام پیله آسان نیست
ب از تو حسن جان کـه قطعا آسان نیست

به تیشـه آمده ام بیستون اگر باشد
تو را کمـی بشناسم جنون اگر باشد

شادی ما هم بـه نوش افزون است
کنار گیسویتان ذالفنون اگر باشد

تمام کشته شود بی اشاره ی زخمـی
ز چشم های شما صد قشون اگر باشد

سپاه جلوه ی تو بین بـه تاز مـی آید
طنین گام صدایت بـه ناز مـی آید

شبیـه کشتی بی لنگری کـه زد پهلو
نشسته روی دو چشمت دو تیغه ی چاقو

قفس به منظور غلامت بساز درون واقع
ز پود عشق و محبت ز تار آن گیسو

نشان خانـه ی خود را به منظور من بنویس
قدم زنان ببرم سمت خانـه ات آن سو

تویی کـه نامـه ی من نا نوشته مـی خوانی
اسیر نام تو هستم خودت کـه مـی دانی

سری کـه بار گرانش بـه روی گردن بود
هوای مملکت تو نداشت دشمن بود

نشسته ام کـه بمـیرم چرا کـه مـی دانی
یمت یرنی بهترین دلیل مردن بود

نمـی کنم گله اما بـه عشقتان سوگند
همـیشـه دوری از درگه تو با من بود

کرامتی کـه اگر هم ز پشت درون باشد
ز آرزوی فقیران بزرگ تر باشد

عقیق سرخ تو دیدم کـه از یمن گویم
بیـا اجازه بده که تا که من سخن گویم

مرا حواله بـه دست برادرت دادی
حسین مـی شنوم هر چه یـا حسن گویم

هزار عرض ارادت هزار خواهش را
به یک اشاره یـها من از دهن گویم

زپیـاله ی مـی هم نشانـه ای دارد
کجاست خانـه ی بوسه کـه خانـه ای دارد

همـیشـه جلوه ی باباست درون پسر پیدا
نشانـه های کرامت ز هر نظر پیدا

رسیده شیر یقین ختم قایله دارد
جمل ؛شجاعت مولا درون این خبر پیدا

زنی بـه عرصه فرستاده شد گمانم که
نبود مرد حریفی ز خشک و تر پیدا

به چشم شیر خدا شیر بیشـه زاری تو
به قصد کشتن اگر ؛ عین ذوالفقاری تو

برای مرد جذامـی کـه آیتی هر شب
برای ی من هم روایتی هر شب

بگو بـه صحن و رواقی کـه در نظر ها نیست
کجا بـه عرض رسانم شکایتی هر شب

درست لحظه ی آخر بـه یـادم افتاده
ز غربتت بنویسم حکایتی هر شب

کجاست خلوت نازت کـه شوق بارانم
که مانده مزه ی عشقت بـه زیر دندانم

به گوشـه چشمـی و آهی کـه از دهن گفتی
تو هم طراز پدر خطبه و سخن گفتی

شبی بـه سفره ی افطار ت زینب
نشسته بودی و از غربت وطن گفتی

به ررهنت رد کوک سوزن بود
که دانـه دانـه شمردی ز نیش زن گفتی

ز کودکی تو بـه این غصه آشنا بودی
عصا نیـاز نداری خودت عصا بودی

محمد رضا ناصری

. ع با نوشته با کشتی گیر برای پروفايل . ع با نوشته با کشتی گیر برای پروفايل : ع با نوشته با کشتی گیر برای پروفايل ، ع با نوشته با کشتی گیر برای پروفايل




[شـهادت امام حسن ع - harame-shah.rozblog.com ع با نوشته با کشتی گیر برای پروفايل]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 15 Jul 2018 02:46:00 +0000



نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83

ولادت امام حسن ع - harame-shah.rozblog.com

امام حسن مجتبی(ع)-مدح و ولادت

 

امشب زماه خدا خنده بر آمد

کز خانـه خورشید ولایت قمر آمد

یـا از دل دریـا نبوت گهر آمد

یـا مـهر فروزنده ببام سحر آمد

پیغمبر و زهرا و علی را پسر آمد

در ماه خدا ماه خدا جلوه گر آمد

هم آینـه حسن خداوند جمالش

هم خلق و خصال نبوی  خلق و خصالش

هم پیر خرد آمده مبهوت جلالش

هم عقل ملک آمده حیران کمالش

هم مفتخر از او شده پیغمبر  و آلش

هم او ز نبی و ز علی مفتخر آمد

در گلشن دین باغ گل یـاسمنش بین

در لعلبسته عقیق یمنش بین

شادابی جان را ز گلستان تنش بین

آیـات خدا درشکر شکنش بین

آیینـه شو و حسن حسن درون حسنش بین

گوئی بـه جهان باز رسول دگر آمد

ای ختم رسل بوسه بزن بر سر و رویش

ای شیر خدا عطر جنان جوی ز بویش

ای عصمت حق شانـه بزن شانـه بـه مویش

ای مـهر ، نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83 ستان وام ز رخسار نکویش

ای ماه ببر سجده بـه خاک سر کویش

رشگ ملک هست این کـه به شکل بشر آمد

در شب نفس صبحدمِ عید ببینید

در ماه خدا صورت خورشید ببینید

روئی کـه نبی دید و علی دید ببینید

حسنی کـه ورا فاطمـه بوسید ببینید

رخسار خداوند درخشید ببینید

کز وصف من و مدح شما خوبتر آمد

با طلعت او ماه خریدار ندارد

مـهر هست کم از ذره و مقدار ندارد

بی یـار بود هر کـه چو او یـار ندارد

بر دشمن او نخل عمل بار ندارد

گر بار دهد بار بـه جز نار ندارد

مـهرش ثمر جنت و بغضش شرر آمد

ای حسن حسن درون حسنت حسن خدایی

ای صورت زیبایی هستیت فدایی

عالم بـه سر کوی تو مشغول گدایی

با مـهر تو جان کرده ز تن مـیل جدایی

از آینۀ دل تو کنی زنگ زدائی

شادی شب مـیلاد تو باز از سفر آمد

ای باغ گل یـاسمن آل محمد

ای قرص مـه انجمن آل محمد

اوصاف تو روح سخن آل محمد

گفتار تو نقل دهن آل محمد

ای حسن خدا ای حسن آل محمد

روح تو درون آینـه حق جلوه گر آمد

لطف تو خدایی و گدای تو کرامت

در سایـه سرو قدت افتاده قیـامت

دل آمده و جسته بـه کوی تو اقامت

نازد بـه تو توحید و کند فخر امامت

از صبر تو دین نبوی یـافت سلامت

با صلح تو از راه سپاه ظفر آمد

نور ابد و جلوۀ حسن ازل از تو است

مقبولی طاعات و جزای عمل از تو است

تو طوری و انوار خدا مشتعل از تو است

رسوایی و نابودی خصم  دغل از تو است

پیروزی اسلام بـه جنگ جمل از تو است

حقا کـه علی چون تو پسر را پدر آمد

ای صحن بقیع تو چراغ ره انجم

وی مـهر رخت بوسه گه جد و اب و ام

بر فاطمـه مانند نبی کرده تکلم

اول پسر شیر خدا حجت دوم

در پاسخ دشنام بـه لبهات تبسم

از خلق تو گلزار صفا بارور آمد

تو شمع شب تار بقیع دل مایی

هر جا که  کنی جلوه ، گل محفل مایی

گر بحر بلا موج زند ساحل مایی

وز نخل عمل بار دهد حاصل مایی

ما خواب و تو مـهمان دل غافل مایی

ویرانۀ دل از تو بهشت دگر آمد

جبرئیل ازشیرین تو نوشد

کوثر بـه همـه وسعتش از فیض تو جوشد

بی چارهی کز کرمت چشم بپوشد

دریـاست دلی کز غم عشق تو خروشد

هر بهی فخر و مباهات فروشد

"مـیثم" بـه تولای شما مفتخر آمد

 

غلامرضا سازگار

. نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83 . نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83 : نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83




[ولادت امام حسن ع - harame-shah.rozblog.com نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Fri, 06 Jul 2018 19:10:00 +0000



نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83

شـهادت و مناجات امام رضا ع - 2

امام رضا(ع)-مدح و شـهادت

 

با دل خویش گفتم اگر بیقراری

یـا اگر حالِ پرواز که تا طوس داری

لحظه ای هم مکن شک و تردید ، نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83 آری

دیده واکن ببین که تا حرم رهسپاری

سر بـه دیوار باب الجوادش گذاری

تا دهد راه ، سلطان ، بـه کویش گدا را

گاه اگر دل کشد پر بـه سوی خراسان

این همان جذبۀ اوست از شـهر رضوان

زائرِ خویش را او صدا کرده هر آن

هم خودش زائرش را دهد جان ز جانان

هم بـه دادش رسد لحظۀ دادنِ جان

تا دهد پاسخ هر سلام شما را

هیچ فرقی ندارد جنان با حریمش

کو دخیلی کـه افتد بـه دست کریمش

دیده را شستشو کن بـه خوان نعیمش

لحظه ای گفتگو مـی سزد درون صمـیمش

چون رئوفیست جزو صفات قدیمش

زود راضی کن امشب ز دستت رضا را

نیست بهتر از اینجا درون عالم ، خدایی

نیست بِینِ گدایـان و سلطان جدایی

چیست کار بزرگان درون اینجا ، گدایی

ما چه کردیم درون راه این آشنایی

بی نوا   با نوا مـی شود با  نوایی

همنوایی چه خوب هست این بی نوا را

چون شدی همدم و هن با دلِ او

مـی شود آدم و عالمـی با تو همسو

گفتن یـا رضا نیست جز ، ذکر یـا هو

آنکه شد ضامن اُشتر و کَلب و آهو

خود ز غربت فتاد عاقبت روی زانو

مـی کشید از سرِ دوش بر سر عبا را

ظلم و بیداد بار دگر بر ملا شد

کوچه انگار باز از جفا کربلا شد

زهرِ انگور اینبار جام بلا شد

روح زهرا دوباره بـه غم مبتلا شد

این بجای بقیع هست گنبد طلا شد

در حریم رضا یـاد کن مجتبا را

یـار ، اینبار دل خسته تر از همـیشـه

راز ، اینبار سر بسته تر از همـیشـه

ناله ، اینبار پیوسته تر از همـیشـه

گریـه ، اینبار آهسته تر از همـیشـه

حجره ، اینبار درون بسته تر از همـیشـه

پس قسم مـی دهد بر جوادش خدا را

گرچه آقا ز سوز جگر ناله دارد

از مصیبات جدّش دلی واله دارد

کِی ز تیر و سنان گِردِ خود هاله دارد

کِی بـه دور تَنَش ِ رجّاله دارد

کِی یتیم سه ساله و نُه ساله دارد

آنکه یک عمر گریَد غم عمّه ها را

گفت : نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83 یـاران غریبم ببینید امّا

گرچه بی جان ، جوادم مرا دید امّا

گرچه این جسم بر خویش پیچید امّا

گرچه از تشنگی کام ، خشکید امّا

گرچه گودال را دیده گریید امّا

من سفارش کنم گریۀ کربلا را

من سفارش کننده بـه اِبنُ الشَّبیبم

روضۀ کربلا هست تنـها حبیبم

گریـه تنـهاست بر جدِّ شَیبُ الخضیبم

من کـه عمری هست گریـان خَدُّ التَّریبم

هست تنـها دعای دلِ بی شکیبم

مـهدی آید بگیرد همـه حقّ ما را

 

محمود ژولیده

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 

. نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83 . نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83




[شـهادت و مناجات امام رضا ع - 2 نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 02 Jun 2018 20:19:00 +0000



چگونه از ریپورت از آذر بیایم بیرون

شـهادت و مناجات امام رضا ع - 2

امام رضا(ع)-مدح و شـهادت

 

با دل خویش گفتم اگر بیقراری

یـا اگر حالِ پرواز کـه تا طوس داری

لحظه ای هم مکن شک و تردید ، چگونه از ریپورت از آذر بیایم بیرون نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83 آری

دیده واکن ببین کـه تا حرم رهسپاری

سر بـه دیوار باب الجوادش گذاری

تا دهد راه ، سلطان ، بـه کویش گدا را

گاه اگر دل کشد پر بـه سوی خراسان

این همان جذبۀ اوست از شـهر رضوان

زائرِ خویش را او صدا کرده هر آن

هم خودش زائرش را دهد جان ز جانان

هم بـه دادش رسد لحظۀ دادنِ جان

تا دهد پاسخ هر سلام شما را

هیچ فرقی ندارد جنان با حریمش

کو دخیلی کـه افتد بـه دست کریمش

دیده را شستشو کن بـه خوان نعیمش

لحظه ای گفتگو مـی سزد درون صمـیمش

چون رئوفیست جزو صفات قدیمش

زود راضی کن امشب ز دستت رضا را

نیست بهتر از اینجا درون عالم ، خدایی

نیست بِینِ گدایـان و سلطان جدایی

چیست کار بزرگان درون اینجا ، گدایی

ما چه کردیم درون راه این آشنایی

بی نوا   با نوا مـی شود با  نوایی

همنوایی چه خوب هست این بی نوا را

چون شدی همدم و هن با دلِ او

مـی شود آدم و عالمـی با تو همسو

گفتن یـا رضا نیست جز ، ذکر یـا هو

آنکه شد ضامن اُشتر و کَلب و آهو

خود ز غربت فتاد عاقبت روی زانو

مـی کشید از سرِ دوش بر سر عبا را

ظلم و بیداد بار دگر بر ملا شد

کوچه انگار باز از جفا کربلا شد

زهرِ انگور اینبار جام بلا شد

روح زهرا دوباره بـه غم مبتلا شد

این بجای بقیع هست گنبد طلا شد

در حریم رضا یـاد کن مجتبا را

یـار ، اینبار دل خسته تر از همـیشـه

راز ، اینبار سر بسته تر از همـیشـه

ناله ، اینبار پیوسته تر از همـیشـه

گریـه ، اینبار آهسته تر از همـیشـه

حجره ، اینبار درون بسته تر از همـیشـه

پس قسم مـی دهد بر جوادش خدا را

گرچه آقا ز سوز جگر ناله دارد

از مصیبات جدّش دلی واله دارد

کِی ز تیر و سنان گِردِ خود هاله دارد

کِی بـه دور تَنَش ِ رجّاله دارد

کِی یتیم سه ساله و نُه ساله دارد

آنکه یک عمر گریَد غم عمّه ها را

گفت : چگونه از ریپورت از آذر بیایم بیرون نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83 یـاران غریبم ببینید امّا

گرچه بی جان ، جوادم مرا دید امّا

گرچه این جسم بر خویش پیچید امّا

گرچه از تشنگی کام ، خشکید امّا

گرچه گودال را دیده گریید امّا

من سفارش کنم گریۀ کربلا را

من سفارش کننده بـه اِبنُ الشَّبیبم

روضۀ کربلا هست تنـها حبیبم

گریـه تنـهاست بر جدِّ شَیبُ الخضیبم

من کـه عمری هست گریـان خَدُّ التَّریبم

هست تنـها دعای دلِ بی شکیبم

مـهدی آید بگیرد همـه حقّ ما را

 

محمود ژولیده

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 

. چگونه از ریپورت از آذر بیایم بیرون نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83 . چگونه از ریپورت از آذر بیایم بیرون نوحه دم گیری حاج جواد محمدی طشت گذاری 83




[شـهادت و مناجات امام رضا ع - 2 چگونه از ریپورت از آذر بیایم بیرون]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 02 Jun 2018 20:19:00 +0000



محمود کریمی ساربان کاروان حرم

سالار زينب(س) مـی آید ای دل ، منزل بـه منزل از دل صحرا ...

سالار زينب(س)

مـی آید ای دل ، محمود کریمی ساربان کاروان حرم منزل بـه منزل
از دل صحرا ، کاروان دل
ساربان آرام ، قدری آهسته
ناقه ی زینب ، درون گل نشسته

سالار زینب(3)  ياابن الزهرا

چشم مادر ها ، اشک ها
آه ها ، خود گواه است
کاروان گل ، با دو صد بلبل
عازم بـه سوی ، قتله گاه است

سالار زينب(3)   ياابن الزهرا

آید یک ، با شش برادر
پشت سر قاسم ، پیش رو اکبر
ناموس زهرا ، درون دل صحرا
با برادر ها ،مـیکند سفر

سالار زینب (3)   ياابن الزهرا

وای اگر هجران ، آید بـه مـیان
یـا شود کمان ، یـا بمـیرد
وای از آن ماتم ، گر درون این عالم
بین نا محرم ، جا بگیرد

سالار زینب(3)   ياابن الزهرا

عجب عموی ، پر خروشی
چه مـی فروش و باده نوشی
ولی بدون ، او نماند
نـه گوش و واره وَ نـه گوشی

 

سالار زينب(3)   ياابن الزهرا

(شاعرش را نميشناسم)


. محمود کریمی ساربان کاروان حرم . محمود کریمی ساربان کاروان حرم : محمود کریمی ساربان کاروان حرم




[سالار زينب(س) مـی آید ای دل ، منزل بـه منزل از دل صحرا ... محمود کریمی ساربان کاروان حرم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 03 Jul 2018 23:46:00 +0000



ع حروف z رو دست با تیغ

شـهادت امام علی ع - 8 - harame-shah.rozblog.com

حضرت علی (ع)-مدح و شـهادت-شب قدر

 

کی مـی‌شود شبیـهِ تو پیدا؟ علی علی

بعد از تو خاک بر سر دنیـا، ع حروف z رو دست با تیغ علی علی

عالی‌ مقامِ عالمِ بالا، علی علی

والا علوِّ عالیِ اعلی، علی علی

دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، به‌حق

آیینۀ خدای تعالی، علی علی

نامت دوای درد و کلامت شفای دل

استادِ ذو فنونِ مسیحا، علی علی

گاهی شریکِ دردِ تو عیسا، علی علی

گاهی عصای دستِ تو موسا، علی علی

با ذوالفقار ـ تیغِ ستم‌سوزِ «لا» ـ بـه کف

تنزیـه‌کارِ ساحتِ «الّا»، علی علی

شاهینِ تیز بینِ ترازوی خیر و شر

فرمانروای محشرِ كبری، علی علی

پیرِ خرد بدایـه بـه نامِ تو کرد و گفت:

حقِّ مبرهن هست همانا علی، علی

آموزگارِ عشق گریبان درید و گفت:

دردا و حسرتا و دریغا علی، علی

شیخان و زاهدان و فقیـهان و مفتیـان

حق حق علی علی، یـا مولا علی علی

رندان و لولیـان و فقیران و صوفیـان

هو هو علی علی، یـا هو یـا علی علی

«وردِ زبانِ اهل زمانا، علی علی

یکتای روزگار و یگانا، علی علی»

اوج و فرودِ نغمۀ نصرت علی، علی

ریحان و روحِ خطِ معلّا علی، علی

یک‌ شمّه از کلامِ تو شد چشمـه، موج موج

یک‌ چشمـه از سکوتِ تو دریـا، علی علی

هر بت کـه سجده بردمش، آخر خدا شکست

حدّ تو نیست یک صنم اینجا، علی علی

دنیـا هنوز نام تو را مـی‌بَرد مدام

دنیـا هنوز محو تماشا: ع حروف z رو دست با تیغ علی، علی

دنیـا هنوز تشنۀ شمشیرِ عدلِ توست

آن تلخ‌ترْ ِ گوارا، علی علی

دیگر علی ندید بـه خود خاک و، دید اگر

پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی

یک‌چند بود حضرت زهرا انیس تو

یک‌عمر... ع حروف z رو دست با تیغ آه، تنـها تنـها علی علی

دستِ عقیل سوخت کـه گویند دشمنان

«با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی

گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟

او هم نماز مـی‌خواند آیـا؟ علی؟ علی؟»

حق ـ محضِ حق ـ و این‌همـه باطل؟ خدا، خدا

هَمج‌الرعاع و این‌همـه غوغا؟ علی، علی

یـاران و زهرِ غَدر، شیـاطین و تیغِ کین

ای زخم‌خورده از همۀ ما، علی علی

بیراهه هست و ظلمت، بیراهه هست و ظلم

بانگی بزن بـه خیل رعایـا، علی علی

ما مانده‌ایم و معرکه، ما مانده‌ایم و تیغ

ما مانده‌ایم و صف بـه صف اعدا، علی علی

ای خطِ نورِ لم‌یزلی، که تا ابد بتاب

دیروز را بریز بـه فردا، علی علی

من با زبان خاک چگونـه بخوانمت؟

بالانشینِ عالمِ بالا، علی علی

دنیـای بی‌تو تودۀ خاکی‌‌ست بی‌خدا

بعد از تو خاک بر سرِ دنیـا، علی علی

تنـها، غریب، تنـها، حتی مـیانِ ما

حتی درون این مراسمِ احیـا، علی علی...

 

. ع حروف z رو دست با تیغ




[شـهادت امام علی ع - 8 - harame-shah.rozblog.com ع حروف z رو دست با تیغ]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 17 Jul 2018 17:24:00 +0000



ع حروف z رو دست با تیغ

شب هشتم علی اکبر ع - 7 - harame-shah.rozblog.com

حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شـهادت

 

بگو بلا بنویسند، ع حروف z رو دست با تیغ ها کـه مـی خواهیم

تمام دهر نخواهند ما کـه مـی خواهیم

و چشم های تو جنّاتُ تَحتِهاَ الاَنـهار

و چند تایی از این آیـه ها کـه مـی خواهیم

به  روز  واقعه  تنـها  رها  نکن  ما  را

در آن بساط یکی آشنا کـه مـی خواهیم

به فرض روز جزا، بر عذاب تن بدهیم

بهشت هم کـه نباشد تو را کـه مـی خواهیم

تو باشی و پدرت باشد و خدا باشد

ببین بهشت تو را نیز با کـه مـی خواهیم

اگر کـه روز قیـامت حسابمان نکنی

به زندگی سفر کربلا کـه مـی خواهیم

ببینم  آنکه  مرا  نوکر  آفریده  تویی؟

کسی کـه قبل من این شعر را شنیده تویی

اگر بـه چشم تو لفظ غزال برگردد

به جسم مرده ی شعرم خیـال برگردد

بدون تو من از این ماه بر نمـی گردم

اشاره کن بـه دو ابرو  هلال برگردد

نگاه مـی کنی و آفتاب حیران است

به سمت غرب و یـا کـه شمال برگردد

به ساحتی کـه تویی آسمان چه مـی فهمد

کسی بـه پای بیـاید بـه بال برگردد 

اگر مکبّر ما هم قد قیـامت نیست

به خال خویش بفرما بلال برگردد

الهی این قد و بالا بلندتر نشود

قلم الهی از این سطر لال برگردد

که از جوار تن جاری تو حضرت کوه

رشید و سخت بیـاید هلال برگردد

و عقل کل بـه جز این پاسخی نمـی یـابد

که از جوار تو با صد سوال برگردد

تو زیر پای پدر من بـه زیر پای شما

و دفن کرده مرا زیر روضه های شما

تو آسمان بلند همـیشـه ی مایی

قبیله ات همـه خوب و شما هم آقایی

اراده مـی کنی انگور مـی شود پیدا

تو شـهد جان حسینی، تو تاک لیلایی

بهانـه مـی کنی از تشنگی کـه برگردی

تو  دائماً  به  تمنّای  روی  بابایی

زبان بزن بـه زبانش ببین کـه تشنـه تر است

نگو کـه آب نخوردی تو روح دریـایی

زبان قافیـه لال از نوشتن این بیت

شنیده ام کـه تو بر خاک ارباً اربایی

ز داغ تشنگی ات سال و ماه مـی سوزد

هنوز  قلب  امـیر  سپاه  مـی سوزد

. ع حروف z رو دست با تیغ . ع حروف z رو دست با تیغ : ع حروف z رو دست با تیغ




[شب هشتم علی اکبر ع - 7 - harame-shah.rozblog.com ع حروف z رو دست با تیغ]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 17 Jul 2018 20:59:00 +0000



شعر چه دگرگون شده این چهره پیغمبری ات

ای علی جان چه شده؛ قامت تو که تا خورده

حضرت علی اکبر(ع)-شـهادت

 

ای علی جان چه شده؛ قامت تو که تا خورده

نازنینم چقدَر بر بدنت پا خورده

روی جسمت چقدَر تیر و سنان مـیبینم

اینـهمـه زخمِ گِران بر دل بابا خورده

تا جوابم ندهی،دشمنِ من مـیخندد

بتو شمشیر،بمن تیرِ تماشا خورده

چه دگرگون شده این چهرة پیغمبری اَت

چشم زخمـی هست که بر یوسف لیلا خورده

ارباً اربای همـه لشگرِ خود را دیدم

چه بلائیست کـه بر این قدِ رعنا خورده

زرِهَت با بدنِ پاره گِره خورده بهم

همـه ارکان تنت نیز بـه یغما خورده

آه، شعر چه دگرگون شده این چهره پیغمبری ات آیـا بدنی خُردتر از این مـیشد؟

دنده هایت چقدَر ای پسرم جا خورده

اَت آمده که تا زنده بمانم اما

با فراق تو دگر،رفتنم امضا خورده

جگرم سوخت علی جان، دل من ریخت بهم

این جگرخواریِ داغت، جگرم را خورده

همچو مادر،پسرم شکسته شده ای

باز انگار لگد پهلوی زهرا خورده

بردنِ نعش تو که تا خیمـه کـه تنـها نشود

قوَتم رفت ز زانو،کمرم که تا خورده

 

محمود ژولیده

. شعر چه دگرگون شده این چهره پیغمبری ات . شعر چه دگرگون شده این چهره پیغمبری ات : شعر چه دگرگون شده این چهره پیغمبری ات




[ای علی جان چه شده؛ قامت تو که تا خورده شعر چه دگرگون شده این چهره پیغمبری ات]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Tue, 05 Jun 2018 06:32:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com